یارب چه کنم؟
دیوانه ام به عشق تو، یارب چه کنم؟
نام تو ورد زبان است، با لب چه کنم؟
روز و شب چشم براهم، تا بنمائی نظری
با این معامله گر ضرر کنم، با شب چه کنم؟
دل به عشق تو در تب و تاب می سوزد
اگر حاصل نشود مراد، با تب چه کنم؟
مثل مستان، می در پیاله مدحوشم
خدا خدا کند این می، که با شراب چه کنم؟
مثل پروانه بسوخت، بال و پرم در ره دوست
گر دیر رسم به دوست، زین جان بی تاب چه کنم؟